کد مطلب:78297 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:343

پایداری امام در اقامه ی قسط و عدل











تجلی نهایی عدالت و دادگستری و ستیز با ظلم و بیدادگری در حیات امیرالمومنین امام علی (ع)، جلوه گری روح را در كالبد انسان مانند است. همان گونه كه زندگی آدمی، تنها با وجود پیكری بدون روح ممكن نیست، تصور حیات علی علیه السلام منهای قسط و عدل و جهاد در راه اقامه ی آن

[صفحه 173]

محال است. چرا كه تلاش در جهت اقامه ی عدل و قسط و پیكار در رابطه با دفاع از ستمدیدگان و سركوب ستمگران، از ویژگیهای ممتاز و آشكار مولای پرهیزگاران و پناه ستمدیدگان علی علیه السلام است. و در ارتباط با اقامه ی قسط و عدل و نابودی ظلم و تجاوز، تا آنجا مبارزه كرد كه آن نویسنده ی حق شناس عرب، درباره ی امام علیه السلام نوشت:

قتل علی فی المحراب لشده عدله.[1] (امام علی در محراب عبادت، از شدت عدالت شهید شد)

آگاهی نسبت به فضایل حیاتی و معرفت نسبت به مكارم و سجایای اخلاقی امام علی (ع) در حد توان افراد نیست. و به همین دلیل پیامبر اكرم (ص) در تعظیم شخصیت و بیان هویت آن بزرگوار فرمود:

«یا علی! كسی تو را نشناخت، مگر من و آفریدگار عالمیان...».

و بر اساس این واقعیت و اعتقاد به این حقیقت قطعی، تصویر سیمای امام علیه السلام در رابطه با اقامه ی قسط و عدل، در میان جمهور انسانها از قدرت قلم و حوصله ی این صحیفه بیرون است. از این روی باز هم به دانشگاه نهج البلاغه روی می آوریم و در كلام امام به شناخت سیمای عدالت گستر آن حضرت می پردازیم. امام علیه السلام در این رابطه، در فرازهایی از سخنان حكمت آفرین خویش می فرماید:

اتا مرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه؟

و الله لا اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما و لو كان المال

[صفحه 174]

لی لسویت بینهم فكیف و انما المال مال الله ثم قال علیه السلام:

الا و ان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و هو یرفع صاحبه فی الدنیا و یضعه فی الاخره و یكرمه فی الناس و یهینه عند الله و لم یضع امرو ماله فی غیر حقه و عند غیر اهله الا حرمه الله شكرهم و كان لغیره و دهم. فان زلت به النعل یوما فاحتاج الی معونتهم فشر خدین و الام خلیل.[2].

آنگاه كه امام علیه السلام از سوی دنیاخواران فزون طلب، مورد سرزنش قرار گرفت كه چرا به همه ی مسلمانان از بیت المال مساوی و برابر سهم می دهد؟ در پاسخ اعتراض آنان فرمود:

«آیا از من می خواهید تا پیروزی را بجویم به ستم كردن درباره ی آن كه والی اویم؟

نه، به خدا سوگند تا هنگامی كه شب و روز از پی هم می آیند و تا زمانی كه در آسمان ستاره ای از پی ستاره ی دیگری می رود، من این كار را نخواهم كرد، چرا كه اگر بیت المال از آن من می بود، هر آینه در میان مردم به تساوی و برابری بخش می كردم، چه رسد به اینكه بیت المال از آن خدای بزرگ است؟! آنگاه در ادامه ی سخنان خویش فرمود:

آگاه باشید، بخشش مال در غیر مورد آن تبذیر و اسراف است. و اگر چه این كار در دنیا سربلندی عطا كننده را باعث می شود، ولی در آخرت موجب خواری و سرافكندگی اوست. و هیچ كس ثروت خود را در غیر راهی كه خدا فرمان داده نبخشید و به غیر اهل و مستحق آن واگذار

[صفحه 175]

نكرد، مگر اینكه سرانجام خدای توانا او را از سپاسگزاری آنها محروم كرده و محبت آنان را متوجه دیگری نمود. و اگر چنین كسی روزی پایش بلغزد و به یاری آنها نیازمند شود، آنان برای او بدترین دوست و سرزنش كننده ترین یار خواهند بود».

امام علی (ع) در نامه ای به زیاد ابن ابیه، هنگامی كه قائم مقام عبدالله بن عباس در حكومت بصره بود، چنین نوشت:

و انی اقسم بالله قسما صادقا، لئن بلغنی انك خنت من فی ء المسلمین. شیا صغیرا او كبیرا لا شدن علیك شده تدعك قلیل الوفر، ثقیل الظهر، ضئیل الامر و السلام.[3].

«به خدا سوگند، سوگندی به راستی و صداقت، كه اگر آگاه شوم در كار مردم مسلمان و بیت المال به كم و بیش خیانت كرده ای، چنان بر تو سخت بگیرم، كه اندك مال و گران پشت از شدت فقر، ذلیل و خوار شوی». هنگامی كه امام بر اثر ازدحام بیش از اندازه ی انبوه بی شمار مسلمانان بر در خانه ی ایشان برای بیعت، ناگزیر از پذیرش بیعت آنان شد. و به فرموده ی آن حضرت، اگر با حضور مردم و ادعای ایشان مبنی بر یاری امام (ع) در جهت اقامه ی حق و اشاعه ی عدل و قسط، برای آن بزرگوار اتمام حجت نمی شد، امام مومنان آزاده و رهبر و مولای پرهیزگاران وارسته، هرگز زعامت امت اسلامی را با شناختی كه از آنها داشت، نمی پذیرفت. ولی به دلیل ولایت الهی و وصایت رسول الله (ص) و بر اساس مسئولیت امامت

[صفحه 176]

امت اسلامی، كه بر اساس نص قرآنی و سنت و وصیت پیامبر خدا (ص) بر عهده ی آن حضرت بود، زعامت و رهبری امت اسلام را با آن كه هیچ رغبتی به قبول آن نداشت، پذیرفت. و در همان روزهای نخستین بیعت امت اسلام با ایشان، خطاب به مسلمانان آن روزگار و همه ی آنها كه در قرنهای آینده ی تاریخ سخنان امام (ع) را خواهند شنید، در ارتباط با خط مشی حكومتی خود، كه اشاعه ی عدل و اقامه ی حق و ستیز با ستمگران و محو ظلم و فساد بود، این سخنان را ایراد فرمود:

لم تكن بیعتكم ایای فلته و لیس امری و امركم و احدا، انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم. و ایم الله لا نصفن المظلوم من ظالمه و لا قودن الظالم بخزامته حتی اورده منهل الحق و ان كان كارها.[4].

«بیعت شما با من كاری دور از اندیشه و تدبیر نبود و كار من و شما یكسان نیست. چرا كه من شما را برای خدا می خواهم، در حالی كه شما مرا برای- منافع- خودتان می خواهید.

ای مردم! مرا با پیروزی بر خواهشهای نفسانی خویش یاری كنید.

به خدا سوگند، من برای گرفتن حق ستمدیدگان از ستمگران، بر اساس عدل و انصاف فرمان می دهم. و ستمگر را مانند شتری از حلقه ی بینی او می كشم، تا او را به آبشخور حق برسانم، اگر چه در رسیدن به آن اكراه داشته و رغبتی نداشته باشد».

در اندیشه و نگاه امام علی (ع) هیچ ارزشی از عدل و حق ارزشمندتر و

[صفحه 177]

زیباتر نیست و به عقیده ی امام علیه السلام هیچ حاكم و فرمانروایی بدكارتر و زشتتر از زمامداری كه عدالت را پایمال كرده و حق را نادیده گرفته و كتمان كند، سزاوارتر به آتش دوزخ نمی باشد. امیرمومنان علی علیه السلام در دفاع از حقوق مردم و رعایت عدالت و گسترش قسط در میان جمهور انسانها، به اندازه ای دقت نظر و توجه و وسواس دارد، كه ذره ای ستم و حق كشی را تاب نمی آورد. و در سركوب و پیكار با ستمگران لحظه ای درنگ نكرده، و اندكی گذشت و چشم پوشی را شایسته نمی داند. در همین ارتباط طی نامه ای كه به یكی از كارگزاران خود در بصره، كه گویا با امام (ع) نسبت خویشاوندی نیز داشته، در نهایت خشم و قاطعیت و صراحت خطاها و لغزشها و ستمكاریهایش را نسبت به مردم برمی شمارد و در پایان خطاب به وی می نویسد:

... فاتق الله و اردد الی هولاء القوم اموالهم، فانك ان لم تفعل ثم امكننی الله منك لا عذرن الی الله فیك و لا ضربنك بسیفی الذی ما ضربت به احدا الا دخل النار و الله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل الذی فعلت ما كانت لهما عندی هواده و لا ظفرا منی باراده، حتی اخذ الحق منهما و ازیل الباطل عن مظلمتهما و اقسم بالله رب العالمین: ما یسرنی ان ما اخذته من اموالهم حلال لی اتركه میراثا لمن بعدی، فضح رویدا فكانك قد بلغت المدی و دفنت تحت الثری و عرضت علیك اعمالك بالمحل الذی ینادی الظالم فیه بالحسره و یتمنی المضیع فیه الرجعه، ولات حین مناص.[5].

[صفحه 178]

«... از خدا بترس و اموال مردم را به صاحبان آن بازگردان، چرا كه اگر این كار را انجام ندهی، پس از آنكه خدای مرا بر تو چیره كند و من عذر- گناهان- تو را نزد خدا بیان كنم، تو را با شمشیر خود بزنم. با همین شمشیری كه هر كس را با آن زده ام، در آتش جهنم فرو افتاده است.

به خدا سوگند، اگر آنچه را تو انجام داده ای، فرزندانم حسن و حسین كرده بودند، با آنها مدارا نمی كردم و از ناحیه ی من به مراد و آرزوی دل نمی رسیدند، مگر اینكه حق را از آنان بازستانم و ناروایی فراهم آمده از ظلم ایشان را جبران كنم. به پروردگار جهانیان سوگند یاد می كنم، كه اگر آنچه از اموال و ثروتی را كه از راه حلال از مردم گرفته باشی، به من واگذاری تا برای فرزندانم به ارث بگذارم، مرا خوشحال نمی كند. بنابراین زیاد شتاب نكن، چرا كه به زودی به پایان زندگی خواهی رسید و به زیر خاك خواهی رفت و اعمالت را به تو عرضه می كنند. و در آنجا ستمكار با حسرت فریاد می زند و تباه كننده ی حقوق مردم آرزوی بازگشت به دنیا را دارد، ولی- افسوس كه دیگر دیر شده- و آنگاه:

هنگام و جای گریز نیست».

امام علی علیه السلام در خلوت نیایش خود و در محراب عبادت حق تعالی، هنگامی كه از سوز قلب و سویدای دل در پیشگاه خدای توانا به راز و نیاز برخاسته بود. و در برابر خدای دانا به پیدا و پنهان عالم و آدم، به بیان مكنونات قلبی و اسرار دل خویش پرداخته، و راز پذیرش بیعت و قبول زعامت مردم را با خدای خویش بازگو می كرد. فلسفه ی حكومت، فرهنگ امامت و راز زعامت خویش را اینگونه با پروردگار عالمیان زمزمه

[صفحه 179]

می فرمود:

اللهم انك تعلم انه لم یكن الذی كان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك فیامن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك.

اللهم انی اول من اناب و سمع و اجاب، لم یسبقنی الا رسول الله صلی الله علیه و آله بالصلوه....[6].

«پروردگارا، تو می دانی كه آنچه از ما سرزده- پذیرش زعامت و رهبری امت- نه برای تسلط و حكومت بر مردم بوده و نه برای دستیابی به زر و زیور و ثروت دنیا، بلكه برای بازگرداندن نشانه ها و آیات حقیقی دین تو- در میان مردم- بوده است. و نیز برای برقراری صلح و آسایش در شهرهای تو بوده، تا شاید بندگان ستمدیده ات آسوده زندگی كنند، و حدود و احكام شریعت تو كه در اقامه ی آن سهل انگاری و كوتاهی شده، دوباره احیاء و اقامه شود.

خدایا، من نخستین كسی هستم كه به حق رسیده، آن را شنیده و پذیرفته ام. و هیچ كس سوای پیامبر تو در اقامه ی نماز بر من پیشی نگرفته است».

در نگاه حقیقت بین امام علی (ع) ستمدیدگان بی پناه، بسیار عزیز و محترم می باشند و قدرتمندان متجاوز به حقوق مردم كه قدرتشان از پایمال كردن حق و عدل فراهم آمده، افرادی ذلیل و ناتوان و حقیر و

[صفحه 180]

بی مقدار می باشند. چرا كه منطق امام علیه السلام منطق حق و سیاست آن بزرگوار مبتنی بر اساس عدل و قسط و انصاف است. این حقیقت در كلام حق امام علیه السلام جلوه گر است، آنجا كه در نهایت صداقت و ایمان فرمود:

الذلیل عندی عزیز حتی اخذ الحق له و القوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق منه....[7].

«هر ذلیلی نزد من عزیز است، تا هنگامی كه حق او را از ستمگران بازستانم. و هر نیرومند متجاوزی در برابر من ناتوان است، تا آنجا كه حق دیگران را از او باز پس بگیریم».

صفحات زرین تاریخ حیات امام پرهیزگاران و پیشوای مومنان صالح و صادق حضرت امام علی بن ابیطالب علیه السلام، بیانگر عشق بی پایان آن بزرگوار به اقامه ی حق و عدل و گویای پرهیز آن امام حق و عدل از هرگونه ظلم و تجاوز است. سیره ی ارزنده ی امام علی (ع) نمایشگر جهاد بی امان و تلاش بی پایان آن بزرگوار، در جهت استقرار حكومت قسط و عدل در گستره ی بیكران عالم است. و در راه تحقق این آرمان مقدس الهی تا نثار جان خویش و قربان كردن فرزندان معصوم خود جهاد كرد. گفتار شیوا و سخنان دلنشین علی علیه السلام در این رابطه شنیدنی است، آنگاه كه فرمود:

و الله لان ابیت علی حسك السعدان مسهدا و اجر فی الاغلال مصفدا،

[صفحه 181]

احب الی من ان القی الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد و غاصبا لشی ء من الحطام و كیف اظلم احدا لنفس یسرع الی البلی قفولها و یطول فی الثری حلولها؟! و الله لقد رایت عقیلا و قد املق حتی استماحنی من بركم صاعا و رایت صبیانه شعث الشعور، غبر الالوان من فقرهم، كانما سودت وجوههم بالعظلم و عاودنی موكدا و كرر علی القول مرددا، فاصغیت الیه سمعی فظن انی ابیعه دینی و اتبع قیاده مفارقا طریقتی، فاحمیت له حدیده، ثم ادنیتها من جسمه لیعتبربها، فضج ضجیج ذی دنف من المها و كاد ان یحترق من میسمها، فقلت له:

ثكلتك الثواكل یا عقیل اتئن من حدیده احماها انسانها للعبه و تجرنی الی نار سجرها جبارها لغضبه، اتئن من الاذی و لا ائن من لظی؟![8].

«به خدا سوگند، كه اگر شبی را بر روی خارهای سعدان بیدار بگذرانم و مرا با زنجیرهای آهنین ببندند و بر روی خارها بكشانند، این همه سختی نزد من محبوبتر است از آنكه خدا و پیامبرش را در روز قیامت دیدار كنم، در حالی كه به بعضی از بندگان خدا ستم رواداشته و یا چیزی از مال دنیا را غصب كرده باشم.

و چگونه به كسی ستم كنم؟ آن هم برای راحتی جسمی كه تار و پودش به سرعت به سوی كهنگی و فرسودگی پیش می رود و مدتی طولانی در زیر خاك می ماند. به خدا سوگند، برادرم عقیل را دیدم كه در میان فقر و پریشانی دست و پا می زند و با این حال از من درخواست كرد تا یك صاع

[صفحه 182]

(سه كیلو) از گندمهای بیت المال مسلمانان را به او ببخشم. و كودكان وی را دیدم كه بر اثر فقر و تهی دستی و پریشانی، موهای آنان غبارآلود و رنگ صورتشان تیره شده بود، چندان كه گویی رخسار آنها را با نیل سیاه كرده بودند.

و عقیل بارها درخواست خود را تكرار كرد و من همچنان به گفتارش گوش می دادم. و او گمان می كرد، من دین خود را به او فروخته و از روش- عدالت آفرین- خود دست برداشته ام. در این هنگام آهن پاره ای را در آتش گداخته و به بدنش نزدیك كردم، تا به این وسیله عبرت بگیرد. در این حال از سوزش و درد مانند بیماری ناله و شیون كرد، كه نزدیك بود از حرارت آن قالب تهی كند، آنگاه به او گفتم:

ای عقیل! زنان شیون كننده در ماتم تو ناله كنند، آیا تو از پاره آهنی كه انسانی آن را به بازی گداخته، این چنین نعره و فریاد می كشی، با این حال چگونه مرا به سوی آتشی كه از خشم خدا برافروخته و شعله می كشد، سوق می دهی؟

تو از رنج این آتش ناله می كنی و من چگونه از آتش دوزخ نهراسیده و فریاد نكنم؟».

آفرینش هنری این صحنه ی تكان دهنده از اجرای عدالت، به دست امیرالمومنین امام علی (ع) در تاریخ حیات انسان، معجزه ی بزرگ و خطیری است كه از آغاز خلقت تا به حال در زندگی هیچیك از زمامداران تاریخ، مگر پیامبر اسلام (ص) و عترت معصوم و مطهر وی مشاهده نشده است و تنها این سیمای ملكوتی، چهره ی روشن و مطهر، ایمان و اخلاص و امامت و

[صفحه 183]

عدالت آفریدگار عدل امام علی علیه السلام است، كه در تاریخ حیات انسان، به آفرینش عدل و پاسداری از قسط در افق حیات می درخشد. در اندیشه و عقیده ی امام علی علیه السلام عدالت روح پرتوان امامت است و رهبری جامعه اگر از گوهر عدالت تهی دست باشد، به زودی طومار حكومتش در هم پیچیده و نظام امور ملك ملت از دست وی بیرون خواهد شد. و بر اساس آیات مباركات قرآن فلسفه ی بعثت پیامبران و حكمت نزول كتابهای آسمانی از منبع وحی و الهام كبریائی، اقامه ی قسط در عالم و گسترش عدل در میان جمهور انسانهاست، به فرموده ی خدای حكیم: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز.[9].

«همانا ما پیامبران خود را با دلایل و معجزات- به سوی خلق- فرستادیم و بر ایشان كتاب و میزان عدل نازل كردیم، تا مردم به راستی و عدل گرایند و آهن را كه در آن هم سختی كارزار و هم برای مردم بهره های بسیار وجود دارد، به خاطر حفظ عدالت آفریدیم، تا معلوم شود كه خدا و پیامبرش را چه كسی یاری خواهد كرد؟ چرا كه به راستی خدا بسیار قوی و توانا است».

و از آنجا كه امام علی (ع) قرآن ناطق است و حقیقت قرآن و حقایق و اسرار این كتاب مجید در خانه ی دل و آئینه ی ضمیر و اندیشه ی آن حضرت

[صفحه 184]

جلوه كرده، هرگز ذره ای ستم و اندكی بیداد را تاب نمی آورد و همه ی حیات و جهاد خود را در جهت تحقق عدل و قسط در میان آفریدگان خدا بكار می برد. و به همین دلیل در ارتباط با پاسداری از قسط و انتشار عدل در میان جوامع انسانی فرمود:

و الله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاكها علی ان اعصی الله فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته. و ان دنیاكم عندی لاهون من ورقه فی فم جراده تقضمها، ما لعلی و لنعیم یفنی و لذه لا تبقی، نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل و به نستعین.[10].

«به خدا سوگند، كه اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند، تا با گرفتن پوست جوی به ناروا از دهان مورچه ای، نافرمانی خدا را انجام دهم، هرگز چنین كاری نمی كنم. و به راستی كه دنیای شما در نظر من از برگ جویده ای در دهان ملخی خوارتر و بی ارزشتر است.

علی را با نعمتی كه از دست رفتنی و با لذتی كه ناپایدار است، چه كار؟ من از غفلت عقل و زشتی لغزشها به خدا پناه می برم و تنها از او یاری می طلبم».


صفحه 173، 174، 175، 176، 177، 178، 179، 180، 181، 182، 183، 184.








    1. جبران خلیل جبران، به نقل از حساس ترین فراز تاریخ.
    2. نهج البلاغه فیض، كلام 126.
    3. نهج البلاغه فیض، كتاب 20.
    4. نهج البلاغه فیض، كلام 136.
    5. نهج البلاغه فیض، كتاب 41.
    6. نهج البلاغه فیض، كلام 131.
    7. نهج البلاغه فیض، كلام 37.
    8. نهج البلاغه فیض، كلام 215.
    9. سوره ی حدید، آیه 25.
    10. نهج البلاغه فیض، كلام 215.